طنز دردناک برای دموکرات‌ها این است که هرگز قصد رها کردن کارگران را نداشتند و معتقد بودند سیاست‌های نئولیبرالی با کاهش قیمت‌ها و افزایش رشد اقتصادی به آنها کمک می‌کند.

                              چرا فقرا از حزب دموکرات آمریکا رویگردان شدند؟

اگرچه جمهوری خواهان سیاست‌های نئولیبرالی را سخت‌تر از دموکرات‌ها پیش بردند، اما دموکرات‌ها در نهایت آنها را

یکی از ویژگی‌های بارز سیاست ایالات متحده آمریکا در دنیای امروز فرار «کارگران» – افراد غیرحرفه‌ای، معمولاً یقه آبی – از حزب دموکرات است. در طی چند دهه گذشته دموکرات‌ها حزبی بودند که از اتحادیه ها، ایمنی محل کار و حداقل دستمزد دفاع می‌کردند، در حالی که جمهوری خواهان قهرمان تجارت بودند.

با این حال به گزارش گالوپ، نسبت جمهوری خواهانی که به عنوان طبقه کارگر یا طبقه پایین معرفی می‌شوند از ۲۷ درصد در سال ۲۰۰۲ به ۴۶ درصد در سال ۲۰۲۴ افزایش یافته است.

علاوه بر این در حالی که ۴۶ درصد از رای دهندگان سفیدپوست در اتحادیه‌ها در سال ۱۹۶۸ از دموکرات‌ها حمایت می‌کردند، این نسبت در سال ۲۰۲۰ به حدود ۳۳ درصد کاهش یافته بود که تقریباً با جمهوری خواهان برابری می‌کرد. از دهه ۱۹۹۰، مردم مناطق فقیرتر و طبقه کارگر به طور فزاینده‌ای جمهوری خواهان را به دموکرات‌ها ترجیح می‌دهند.

توضیح معمول برای این تغییر، ظهور «نئولیبرالیسم» است – ایدئولوژی طرفدار بازار که از دهه ۱۹۸۰ تا اوایل دهه ۲۰۰۰ در محافل سیاسی حاکم بود. نئولیبرال‌ها مقررات زدایی و جهانی شدن را از طریق حمایت از تجارت آزاد، جریان سرمایه نامحدود و مهاجرت حداکثری ترویج کردند.

اگرچه جمهوری خواهان سیاست‌های نئولیبرالی را سخت‌تر از دموکرات‌ها پیش بردند، اما دموکرات‌ها در نهایت آنها را پذیرفتند. زمانی که احزاب دیگر تفاوت چندانی در سیاست‌های اقتصادی نداشتند، کارگران به جمهوری خواهانی روی آوردند که بیشتر به نگرانی‌های مذهبی و اخلاقی آنها پاسخ می‌دادند. مهمتر از همه، دشمنی جمهوریخواهان با مهاجرت است.

از دهه ۱۹۹۰، مردم مناطق فقیرتر و طبقه کارگر به طور فزاینده‌ای جمهوری خواهان را به دموکرات‌ها ترجیح می‌دهند

برخی از کارشناسان، رهبران دموکرات را به دلیل اتکای بیش از حد به اقتصاددانان سرزنش می‌کنند. سیاست‌های نئولیبرالی منعکس‌کننده مفروضات عجیب و غریبی است که توسط گروهی از اقتصاددانان به‌ویژه تأثیرگذار مطرح شده‌اند، حتی زمانی که ناظران دیگر، حتی در اقتصاد، همیشه نقص‌های رویکرد خود را تشخیص می‌دهند.

برای مثال یک فرض نئولیبرالی معتقد است که بازار‌های کار تقریباً همیشه رقابتی هستند. این دیدگاه پیامد‌های سیاسی گسترده‌ای داشت، زیرا هزینه‌های سیاست‌های نئولیبرالی مانند تجارت آزاد در میان کارگران صنایع در معرض تجارت توزیع می‌شد.

تا همین اواخر، فرض بر این بود که هزینه‌های چنین کارگرانی جزئی باشد. کارگران غیر ماهر مشاغل جدیدی با دستمزد یکسان پیدا می‌کنند، در حالی که کارگران ماهرتر ممکن است متحمل ضرر شوند، می‌توانند مهارت‌های خود را در صنایع دیگر به کار ببرند یا تحت آموزش‌هایی قرار بگیرند که تا حدی توسط دولت تامین می‌شود.

در عوض تحقیقات اخیر آنچه را که بسیاری از غیراقتصاددانان عقل سلیم می‌نامیدند تأیید می‌کند: از دست دادن شغل از نظر مالی و روانی ویرانگر است. بازار‌های کار، بر خلاف اکثر بازار‌های محصول، محلی هستند. در این بازار‌ها شغل برای مردم بسیار مهمتر از کالا یا خدمات است. تعطیلی کارخانه در یک جامعه کوچک ممکن است آن جامعه را نابود کند، نه فقط معیشت کارکنان آن را.

یک فرض مرتبط این است که اگر سیاست‌ها از آزمون هزینه و فایده جان سالم به در ببرند، باید اتخاذ شوند. در حالی که تجزیه و تحلیل هزینه و فایده یک ابزار ضروری برای ارزیابی سیاست است، هنگامی که به صورت عملی استفاده می‌شود، راهنمایی ضعیفی ارائه می‌دهد.

از دهه ۱۹۸۰، سیاست گذاران در آژانس‌هایی مانند آژانس حفاظت از محیط زیست مجبور بودند هر زمان که مقرراتی را صادر می‌کنند، تجزیه و تحلیل هزینه-فایده انجام دهند و این محاسبات تقریباً همیشه تأثیر آن بر مشاغل را کاهش داده است.

به عنوان مثال، یک مقررات با نیت خوب که آلودگی را کاهش می‌دهد، مزایای سلامتی برای شهروندان و هزینه‌های تبعیت از آلاینده‌ها را در نظر می‌گیرد، اما اثرات آن را بر کارگرانی که به دلیل تغییر سیاست شغل خود را از دست می‌دهند، در نظر نمی‌گیرد. این حذف نیز احتمالاً بر اساس این فرض نادرست است که بازار‌های کار همواره رقابتی هستند و کارگران همیشه می‌توانند با هزینه اندک از شغلی به شغل دیگر حرکت کنند.

طنز دردناک برای دموکرات‌ها این است که هرگز قصد رها کردن کارگران را نداشتند و معتقد بودند سیاست‌های نئولیبرالی با کاهش قیمت‌ها و افزایش رشد اقتصادی به آنها کمک می‌کند

همین فرض باعث شد دموکرات‌ها حمایت خود را از اتحادیه‌ها کاهش دهند. در روزگاران قدیم، اتحادیه‌ها به طور گسترده به عنوان قهرمانان طبقه کارگر شناخته می‌شدند. اگر بازار‌های کار رقابتی باشد، حق بیمه‌های دستمزدی که اتحادیه‌ها به دست می‌آورند تنها می‌تواند قیمت مصرف کننده را بالا ببرد و تولید اقتصادی را کاهش دهد.

امروز ارزش اتحادیه‌ها در حال بازنگری است. وقتی کارفرمایان از قدرت بازار برخوردار باشند، اتحادیه‌ها ممکن است بهترین ابزار را برای افزایش رفاه کارگران بدون قربانی کردن کارایی اقتصادی فراهم کنند.

طنز دردناک برای دموکرات‌ها این است که هرگز قصد رها کردن کارگران را نداشتند و معتقد بودند که سیاست‌های نئولیبرالی با کاهش قیمت‌ها و افزایش رشد اقتصادی به آنها کمک می‌کند.

اکنون، اگرچه جمهوری‌خواهان کار‌های بسیار کمتری برای کارگران انجام داده‌اند، رای‌دهندگان طبقه کارگر به طور فزاینده‌ای تصور می‌کنند که حزب دموکرات به آنها اهمیتی نمی‌دهد و به حزب نخبگان تبدیل شده است – یعنی درست مانند جمهوری‌خواهان